هرچه کردم کاری از دستم برایت بر نیامد
آه ! شیری را که حتی داغ کردم سر نیامد

ماهی ی زیبای من ! بر گرد جایت عمق دریاست
گر چه از رنجی که بردی باله هایت در نیامد

دیر فهمیدم که جای خالی ات پایان دنیاست
دیر فهمیدم و پایانی از این بهتر نیامد

زهر را از کاسه ای خوردم که پروازت به من داد
بازی ی تلخی در این بین است و یک داور نیامد

ماهی ی زیبای من ! پرواز سرخت دیدنی بود
رفتنت طول افق را پر زد و دیگر نیامد

شعر از شهرام زارعی