اسیر خواب زمستانیم بهارم باش
شروع بی سر و سامانیم قرارم باش

مسافر همه راههای بی گذرم
بیا و همسفری کن بیا کنارم باش

همیشه قوم مرا انتظار لیلاییست
ظهور خاطره جمعی تبارم باش

اگر چه هر طرفم انفجار تاریکی ست
ولی تو روزن امید روزگارم باش

دلم اسیر قوانین دست و پاگیر است
وقوع معجزه ای دور از انتظارم باش

اگر چه رسم جهان نیستی ست٬اما تو
به جای هر چه نمی ماند و ندارم باش

شعر از محمد رضا جمیلی