همین که مرد نشست اظطراب او کم شد
همین که مرد نشست اظطراب او کم شد
برای گفتن حرف دلش مصمم شد
کلاغ ها همه جا قارقار می
کردند
بدون اینکه بخواهد دوباره درهم شد
که باد آمد و آرام روی موهایش
درخت بیدِ تمام قرار ها خم شد
همین نشانه ی خوبی ست لحظه ی خوبی ست
اگر نبود چرا سایه ای فراهم شد
که بیشتر بنشینم و کم نگاه کنم
دم و دقیقه به ساعت که باز دیر م شد
و عصر از سر جایش بلند شد آرام
همین که رفت یکی از کلاغ ها کم شد
شعر از حمید رضا وطن خواه
+ نوشته شده در ۱۳۸۳/۰۵/۲۸ ساعت توسط م مهر
|