این آخرین هزاره ی آشوب آدم است
یا باز هم ادامه ی یک غار مبهم است

آنجا که ابرهای افق جیغ می کشند
بی شک قرارگاه جدید جهنم است

یک آذرخش تاخت به این سمت و بی گمان
شمشیر آسمانی  کشتار درهم است

دیگر تمام می شود این پیچ مرگبار
حالا طلوع لحظه ی پرواز با هم است

باید دوباره بار سفر بست از این به بعد
دوران پادشاهی گل های مریم است

***

دام سیاهچاله ای از دور پهن شد
در یک مسیر پرت که پایان عالم است

می رفت این سفینه که از جنس برف بود
از جاده ای که شورش آتش دمادم است

شعر از شهرام زارعی