سر دردهای هر شبم را درد میفهمد
درد دل مردانه ام را مرد می فهمد

حال و هوای ابری این روزهایم را
او که دلم را زیر پا له کرد می فهمد

طعم تمام سال های بی تو بودن را
زهری که جانم را به لب آورد می فهمد

رفتی!...برو،اما بدان در رسم نامردی
درد دل نامرد را نامرد می فهمد

گم می شوم بی تو میان کوچه ای تاریک
حس مرا تنها سگی ولگرد می فهمد...

شعر از سمانه میرزایی