هی داغ داغ میشوم وبی امان بریز
هی داغ داغ میشوم
وبی امان بریز
دریا شو ابر بر
سر آتش فشان بریز
قل می زند درون
سرم، چای دم شده-
در مطبخ است داخل
این استکان بریز
لب باش چون همیشه
توراگوش میشوم
فعلا بیا به دل
خوشیم هم زبان بریز
هر روز بیشتر
به تو نزدیک می شوند
گنجشک های پنجره
را خرده نان بریز
گیسوی من بهم
زده دستان باد را
بر شاخه شاخه
های تنم آسمان بریز
شعر از صدیقه اسلامی