من شبم! یک شب دلگیر، سیاه، آلوده
تو پلنگی! به دل شب زده، ماه آلوده

مثل یوسف بری از خبط و خطا هستی و من
در تب عشق، به صدجوره گناه آلوده

هیچ‌کس گرچه نپرسید که بعد از یوسف
به چه اندوه عمیقی دل چاه، آلوده

می‌رود چاه دلم پر شود از حسرت و حرص
بیش از این روح مرا، عشق! نخواه آلوده

به هم انگار بنا نیست من و تو برسیم
«ما» سرابی‌ست که با آن شده راه آلوده

شب بی‌ماه و پلنگیم من و تو، افسوس
من به سودای تو دلخوش، تو به آه آلوده

شعر از مژگان عباسلو