من شبم! یک شب دلگیر، سیاه، آلوده
من شبم! یک شب دلگیر، سیاه، آلوده
تو پلنگی! به دل شب زده، ماه آلوده
مثل یوسف بری از خبط و خطا هستی و من
در تب عشق، به صدجوره گناه آلوده
هیچکس گرچه نپرسید که بعد از یوسف
به چه اندوه عمیقی دل چاه، آلوده
میرود چاه دلم پر شود از حسرت و حرص
بیش از این روح مرا، عشق! نخواه آلوده
به هم انگار بنا نیست من و تو برسیم
«ما» سرابیست که با آن شده راه آلوده
شب بیماه و پلنگیم من و تو، افسوس
من به سودای تو دلخوش، تو به آه آلوده
شعر از مژگان عباسلو
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۹/۰۱ ساعت توسط م مهر
|