قسمت نبود انگار سهم من شما باشى
تقدیرم
این شد تا ابد از من جدا باشى

مى خوانمت از دور که اى قلّه ى مغرور
هرچند
اميدى نيست پژواك صدا باشى

آرى، قفس بودن برایت عين خودخواهى است
مهلت
نمى دادم اگر از من رها باشى

تيره، کدر، تاریك، من نالایقم زیبا!
باید
فقط معشوقه ى آیينه ها باشى!

وقتى که حجمم هم چنان از عطرت آکنده است
دیگر
چه فرقى دارد اى گل! هرکجا باشى

تو مریم قدیس بودى، من ولى ابليس
نسبت
به من حق داشتى، بى اعتنا باشى

بى حسن مقطع مانده ام قسمت نشد حتّى
در
شعر هم همراه من تا انتها باشى

شعر از حمید رضا حامدی