فانوس چشم هاى تو سرشار روشنى است
شب
ها چه قدر طرز نگاه تو دیدنى است

با یادت اى شهاب! از آن شب که رفته اى
دائم
دلم مسافر یك راه منحنى است

عمرى برادرانه برایت سروده ام
امّا
ببين که روح تو با من چه ناتنى است

دیگر به امتداد وفایش چه اعتماد؟
وقتى
هميشه کار دلت دوبه هم زنى است

تنها مسير مانده براى عبور من
پس
کوچه هاى مبهم این شعر آهنى است

این جا که از نگاه حریصانه مملو است
یك
عشق ناشناخته مى خواستم، و نيست

شعر از حمید رضا حامدی