وقتی که حکمران چمن باد می شود
اول تبر حواله ی شمشاد می شود

دیگر چه مکتب و چه مرام و چه مسلکی؟
در گلشنی که قبله نما باد می شود

بلبل خموش ، غنچه گرفتار ، گل ملول
یعنی چمن مدینه ی بیداد می شود

جایی که سنگ زمزمه ی عشق سر دهد
آنجاست تیشه قاتل فرهاد می شود

یک عمر آن که بود مجلد به جلد دوست
در گیر و دار حادثه جلاد می شود

راز قبیله را بفروشد به ارزنی
صیدی که سرسپرده ی صیاد می شود

زخمی که اعتماد ز نیرنگ می خورد
هر روز هر چه می گذرد حاد می شود

ساقی ! بریز باده ، مخور غم ، که پیر گفت
روزی بنای میکده آباد می شود

شعر از محمد سلمانی