در وصلهی دیوار است، در خانهی تخریبی
در وصلهی
دیوار است، در خانهی تخریبی
سقفی که جنون دارد، در حال سراشیبی
بید است که پوسیده، در بقچه کتابی نیست
هی منظره میخوانم، با پنجرهای جیبی
بردار خرابش کن، زندان مشبّک را
چون خستهام از بودن؛ از مردنِ تقریبی
تصویر جهان زن شد، جنگ آمد و مردش کرد
کافیست چه میخواهی؟ از مادهی ترکیبی
میمیری و میفهمی، نه! مرده نمیفهمد،
کرمیست که افتاده، در این کرهی سیبی
شعر از مریم جعفری آذرمانی
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۷/۱۹ ساعت توسط م مهر
|