درست مثل همیشه، اوایل خرداد
درست مثل همیشه، اوایل خرداد
دوباره درد غریبی به جان من افتاد !
غروب دهکده و عطر خاک و گندمزار
برای از تو سرودن بهانه دستم داد
اگرچه عشق تو هرگز به داد من نرسید
دوباره از " تو " نوشتم که هرچه بادا
باد !
به شوق عشق تو می آیم و یقین دارم
که باز، می کشی ام سمت ناکجا آباد
کنار عکس قشنگ تو مرد، باور کن
کسی که آخر شعرش، شکسته جان می داد !
شعر از
علی اکبر سلیمانی
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۷/۰۷ ساعت توسط م مهر
|