در اين دريا، چه مي جويند ماهيهاي سرگردان
در اين دريا، چه مي جويند ماهيهاي سرگردان
مرا آزاد ميخواهي؟ به تنگ خويش برگردان
مرا از خود رها کردي و بال پر زدن دادي
اگر اين است آزادي مرا بي بال و پر گردان
دعاي زنده ماندن چيست وقتي عشق با ما نيست؟
خداوندا دعاي دوستان را بي اثر گردان
من از دنيا به جادوي تو دل خوش کرده ام اي عشق
طلسمي را که بر من بسته بودي، بسته تر گردان
به جاي اينکه هيزم بر اجاقي تازه بگذاري
همين خاکستر افسرده را زير و زبر گردان
من از سرمايه عالم همين يک "قلب" را دارم
اگر چيزي دگر مانده است، آن را هم هدر گردان
در اين دوزخ به جز ترديد راهي تا حقيقت نيست
مرا در آتش ترديدهايم شعله ور گردان
شعر از فاضل نظري
+ نوشته شده در ۱۳۹۶/۰۷/۱۴ ساعت توسط م مهر
|