دیدی چه زود روی دلم پا گذاشتی
دیدی چه زود روی دلم پا گذاشتی
بر آه عاشقانه ام اما گذاشتی
دیدی چه زود پنجره ی اشتیاق را
در حسرت سپیده ی فردا گذاشتی
دیدی چه زود کوچه به بن بست ختم شد
پشت در خیال مرا جا گذاشتی
دیدی چه زود پرده ی رسوایی مرا
در چارسوی غم به تماشا گذاشتی
دیدی چه زود شعله ی شوقت فرو نشست
دیدار را در آینه تنها گذاشتی
دیدی چه زود جاده به پایان خود رسید
در گردباد خاطره ام وا گذاشتی
دیدی چه زود شیشه ی سوگندها شکست
میعاد در سراچه ی رویا گذاشتی
دیدی چه زود با سخن حاسدان ز بیم
با این شتاب روی دلم پا گذاشتی
شعر از خسرو احتشامی هونه گانی
+ نوشته شده در ۱۳۹۴/۰۸/۳۰ ساعت توسط م مهر
|