باد با خود همهی خاطرهها را آورد
باد با خود همهی خاطرهها را آورد
حال این شاعر بیحوصله را جا آورد
باد بوی همهی خاطرهها را از یک
دفتر مشق چهلبرگ به اینجا آورد
و صدای تو که در خاطرهها میپیچید:
بچهها جمله بسازید همه با آورد
من نوشتم غم نان را...، غم نان را...، هر شب
جسد بیرمق و خستهی بابا آورد
آه امروز چه بسیار شباهت دارم
به همان بغض فروخورده که بالا آورد
شب سردیست و من توی خودم میلرزم
باد با خود همهی خاطرهها را آورد
یک نفر جیغ زد و نیمهشب هشتم تیر
شعر را مثل خودم مرده به دنیا آورد
شعر از مریم آریان
+ نوشته شده در ۱۳۸۱/۰۶/۳۱ ساعت توسط م مهر
|