سر من باز مقبرالشعراست، همه مستند و مثنوی هستند
یک طرف تو نشسته ای ، طرفی حافظ و شمس و مولوی هستند

روی قبر تو قهوه ی قجری ، خط میخی و لهجه ی طبری
یک دهان شویه باز کن به دری، خود به خود شعر پهلوی هستند

محفل شعرو س(ر)که و کاهوست… شعر درحال پشتک و واروست
تو که نان آوری ات از بازوست، بقیه شاعر قوی هستند!

آدم چند بعدی خالی ، همه ی بعد هاش تنهایی
عاشقانت به بعد موکولند، همه پاداش اخروی هستند!

ظرف خرمای توی هر بیتی ، استعارات مخفی الحیفی
قافیه های توست در دهنم..باقی حرف ها روی هستند!

ساسون شاعری ات اندازه ، در سرت سوت و دست و خمیازه
روضه خوانی به مرده ی تازه.. کاسبی های معنوی هستند

در سرم مقبر تو و شعراست ! بر سر شعر خوانی ات دعواست
لاشخورها احاطه ام کردند هر کجا که نمی روی هستند!

شعر از فاطمه قائدی