سر من باز مقبرالشعراست، همه مستند و مثنوی هستند
سر من باز مقبرالشعراست، همه مستند و مثنوی هستند
یک طرف تو نشسته ای ، طرفی حافظ و شمس و مولوی هستند
روی قبر تو قهوه ی قجری ، خط میخی و لهجه ی طبری
یک دهان شویه باز کن به دری، خود به خود شعر پهلوی هستند
محفل شعرو س(ر)که و کاهوست… شعر درحال پشتک و واروست
تو که نان آوری ات از بازوست، بقیه شاعر قوی هستند!
آدم چند بعدی خالی ، همه ی بعد هاش تنهایی
عاشقانت به بعد موکولند، همه پاداش اخروی هستند!
ظرف خرمای توی هر بیتی ، استعارات مخفی الحیفی
قافیه های توست در دهنم..باقی حرف ها روی هستند!
ساسون شاعری ات اندازه ، در سرت سوت و دست و خمیازه
روضه خوانی به مرده ی تازه.. کاسبی های معنوی هستند
در سرم مقبر تو و شعراست ! بر سر شعر خوانی ات دعواست
لاشخورها احاطه ام کردند هر کجا که نمی روی هستند!
شعر از فاطمه قائدی
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۶/۱۴ ساعت توسط م مهر
|