بابا که آب داد،ولیکن پسرنبود
بابا که آب داد،ولیکن پسرنبود
دردپسربه خاطرنان پدرنبود
این آسمان ازاول خلقت کبودبود
تیری نبودصحبتی ازبال وپرنبود
اینکه توهم به هیآت غربت درآمدی
چشمی به انتظارتوازپشت سرنبود
دربازشد،وپنجره هامضطرب شدند
مثل همیشه بازکسی پشت درنبود
شیطان نگاه کرد،وانسان رسیده شد
شایدکه این مناظره خیروشرنبود
سیب بهشت مثل توطعمش دوسیب بود
این رابدان مقصراصلی بشرنبود
افسوس که مکاشفه ي آیه های سرخ
گیرایی اش به وقت نماز سحرنبود
شعر از فرید بنو
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۴/۲۲ ساعت توسط م مهر
|