شبی که چشم من و تو برابر هم بود
شبی که چشم من و تو برابر هم بود
چقدر حوصلهی چشمهای تو کم بود
همیشه پیش از آن که ببینمت رفتی
سلام آمدنت، با وداع توام بود
رسیدن به تو شهزادهی غزل! مثل -
عبور کردن از هفت خوان رستم بود
تو سیب سرخ بهشتی، همان که روز ازل
اسیر وسوسهی چشمهای آدم بود
به استغاثهی یک جرعه از لبانت، تاک
تمام عمر به پیش تو قامتش خم بود
به گرد پای نگاهت نمیرسد این شعر
دو بیت آخر چشمت عجیب محکم بود
تمام حجم دلم را به آسمان دادم
برای بغض دلم حجم آسمان کم بود
ومن اگر چه به هر ساز باد رقصیدم
دلم سیاه تر از بیرق محرم بود
شعر از علی اکبر عباسی
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۶/۳۰ ساعت توسط م مهر
|