از من ای جان روی پنهان می‌کنی
تا جهان بر من چو زندان می‌کنی

آشکارا گشت رازم تا ز من
خنده‌ی دزدیده پنهان می‌کنی

خون دلهای عزیزان ریختن
گرچه دشوارست آسان می‌کنی

زهره کی دارد به کردن هیچکس
آنچه تو از مکر و دستان می‌کنی

هرچه ممکن گردد از جور و جفا
با دل مسکین من آن می‌کنی

شعر از انوری ابیوردی