حسن تو بر ماه لشکر میکشد
حسن تو بر ماه لشکر میکشد 
عشق تو بر عقل خنجر میکشد
خدمتش بر دست میگیرد فلک 
هر کرا دست غمت برمیکشد
دست عشقت هرکرا دامن گرفت 
دامن از هر دو جهان درمیکشد
از بر تو گر غمیم آرد رسول 
جان به صد شادیش در بر میکشد
از همه بیش و کمی در مهر و حسن 
دل به هر معیار کت برمیکشد
آنکه میگوید که از زلفت به تنگ 
باد شب تا روز عنبر میکشد
من که باری سر به رشوت میدهم 
زلف تو با این همه سر میکشد
انوری بر پایهی تو کی رسد 
تا قبولت پایه بر تر میکشد
شعر از انوری ابیوردی
       + نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۷/۲۲ ساعت  توسط م مهر
        |