هلاکم ساز گر بر خاطرت باری ز من باشد
که باشم من که بار خاطر یاری ز من باشد

گذاریدم همانجایی که میرم بر مداریدم
نمی‌خواهم که بر دوش کسی باری ز من باشد

حلالی خواستم از جمله یاران قاتل من کو
که خواهم عذر او گر گاهش آزاری ز من باشد

ز اشک ناامیدی برد مژگان آب و می‌ترسم
که ناگه بر سر راه کسی خاری ز من باشد

به کویش گر ندارم صوت عشرت غم مخور وحشی
مرا این بس که آنجا ناله‌ی زاری ز من باشد

 شعر از وحشی بافقی