ز پیش دیده تا جانان من رفت
ز پیش دیده تا جانان من رفت
تو پنداری که از تن جان من رفت
اگر خود همره جانان نرفتم
ولی فرسنگها افغان من رفت
سر و سامان مجو از من چو رفتی
تو چون رفتی سر و سامان من رفت
چه دید از من که چون بر هم زدم چشم
چو اشک از دیدهی گریان من رفت
از آن پیچم به خود چون مار ، وحشی
که گنج کلبهی ویران من رفت
شعر از وحشی بافقی
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۷/۲۱ ساعت توسط م مهر
|