ای سرخ گشته از تو به خون روی زرد ما
ما را ز درد کشته و غافل ز درد ما

از تیغ بی ملاحظه‌ی آه ما بترس
اولیست اینکه کس نشود هم نبرد ما

در آه ما نهفته خزان و بهار حسن
تأثیرهاست با نفس گرم و سرد ما

رخش اینچنین متاز که پیش از تو دیگری
کردست اینچنین و ندیدست گرد ما

سد لعب بلعجب شد و سد نقش بد نشست
تا ریختیم با تو، بد افتاد نرد ما

وحشی گرفت خاطر ما از حریم دیر
رفتیم تا کجاست دگر آبخورد ما

شعر از وحشی بافقی