زل می زنم به عمق غزل تا ببینمت
زل می زنم به عمق غزل تا ببینمت
در بوی یاس و طعم عسل تا ببینمت
همراه باد صبح ، روی شاخه ی درخت
با شبنمی بغل به بغل ، تا ببینمت
حوای من نگو که نبینم ترا ابد
حتی شده ، روم به ازل تا ببینمت
یا در کنار صاعقه ها ، روی دوش ابر
باران شوم به تیغ جبل تا ببینمت
جراح حاذقی و دلم زخم کهنه ای ست
بر تن بکن لباس عمل تا ببینمت
تو هاتف غزل و معبد ِ فرشته ی شعر
زل می زنم به عمق غزل تا ببینمت
شعر از علی ترابی
+ نوشته شده در ۱۳۸۹/۰۷/۲۰ ساعت توسط م مهر
|