زل می زنم به عمق غزل تا ببینمت
در بوی یاس و طعم عسل تا ببینمت

همراه باد صبح ، روی شاخه ی درخت
با شبنمی بغل به بغل ، تا ببینمت

حوای من نگو که نبینم ترا ابد
حتی شده ، روم به ازل تا ببینمت

یا در کنار صاعقه ها ، روی دوش ابر
باران شوم به تیغ جبل تا ببینمت

جراح حاذقی و دلم زخم کهنه ای ست
بر تن بکن لباس عمل تا ببینمت

تو هاتف غزل و معبد ِ فرشته ی شعر
زل می زنم به عمق غزل تا ببینمت

شعر از علی ترابی