آخرش هم من نفهمیدم چه هستی ماه یا ...
آن که می سوزاند این دل را تویی یا آه یا ...

قبل هر چیزی بگو هستی و پایی یا که نه ؟
همسفر ...همپا ... و یا هم مقصدی ...همراه یا ....

انتظارت سخت تر از مردنی تدریجی است
کی ؟ کجا ؟...اصلا بیایی ؟...گاه یا بیگاه ؟ یا ...

قصد من تنها تویی ...اینجا نشد آنجا ....و یا
از چه راهی یا چه جوری ...راه یا بیراه یا ...

مات این کیشت شدم حالا چه فرقی می کند
این که سربازم در این بازی ..وزیرم ...شاه یا ...

یوسفی بازاری ام آیا عزیزت می شوم ؟
خب که چی از پشت کوهی آمدم ...یا چاه ...یا

هر چه بیزارم از این " یا " باز امروز این غزل
پر شد از یا راه یا بیراه یا گمراه یا

پوستت مهتابی است آیا و یا رنگت پرید؟
آخرش هم من نفهمیدم چه هستی ماه یا ...

شعر از  رضا توسلی