نه از تو به من رسيد بويي
نه از تو به من رسيد بويي
نه وصل توام نمود رويي
انديشه? هجر دردناکت
آويخته جان من به مويي
سوداي تو در دلم فکنده
هر لحظه به تازه جست و جويي
با آنکه ز گلشن وصالت
دانم نرسد به بنده بويي
ليکن شدهام به آرزو شاد
مزار تو، کم ز آرزويي
سوداي محال در دماغم
افگنده به هرزه هاي و هويي
داده سر خويش را عراقي
زير خم زلف تو چو گويي
شعر از عراقی
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۷/۲۰ ساعت توسط م مهر
|