آفتاب آينه دار است اينجا
آفتاب آينه دار است اينجا
ذرّه خورشيدسوار است اينجا
ماية گرميِ سودا داغ است
لاله سرجوشِ بهار است اينجا
در حناي من و ما رنگي نيست
خونِ عشّاق نگار است اينجا
بيحساباند صفاكيشانش
سعيِ ما در چه شمار است اينجا؟
عاشقي را نخرند، اي زاهد!
خودفروشي به چه كار است اينجا؟
پاي دركش به ادب، اي صوفي!
سرِ منصور به دار است اينجا
طفل راهاند ـ معلّم! ـ ياران
ور نه سر منزل يار است اينجا
شعر از علي معلّم دامغاني
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۷/۱۸ ساعت توسط م مهر
|