هرگز نخواستم که تو غمگین ببینی ام
یک دختر ِ حسودَ ِ دهن بین ببینی ام

من آن کسی که فکر کنی هست نیستم
عادت نکن همیشه که با جین ببینی ام

اصلاً عجیب نیست اگر روزهای بعد
با دامن ِ اناری ِ چین چین ببینی ام

چون هیچ چیز مثل تو مستم نمیکند
در کوچه های تاکی ِ قزوین ببینی ام

روی غرض همیشه از آن کوچه بگذرم
تا زیر چشمی و سر و سنگین ببینی ام

از سطر های بعد غزل گریه میکنم
راضی نباش اینهمه ننگین ببینی ام

من تیتر روزنامه صبحم و میشود
در قالب لغات و عناوین ببینی ام

من یک زنم و گریه برایم طبیعی است
اما نخواستم که تو غمگین ببینی ام ...   

شعر از سیما نوذری