اگرچه واژه واژه مثل ابرها گریستم
هنوز فکر می کنی که عاشق تو نیستم

نخواستی ببینی ام چگونه زجر می کشم
که پشت این نقاب تیره ی غرور کیستم

همیشه ترس ِ از سقوط، ترس ِ از شکست بود
نشد، نشد، نشد که روی پای خود بایستم

هنوز فکر می کنی که عاشق تو نیستم
اگرچه واژه واژه مثل ابرها گریستم

به من چگونه درس عشق می دهی که سال ها
که سال ها بدون عشق، عاشقانه زیستم!

شعر از  سید مهدی موسوی