اندیشه های رنگی ام در ازدحامت دود شد
اندیشه های رنگی ام در ازدحامت دود شد
در حسرتِ دیروز ها آینده ام نابود شد
تهران ، تو بر بن بست ها رنگ خیانت می زنی
با اینکه کُلِّ قصه ام حولِ وفا محدود شد
عاشق شدن هایم اگر در مکتبت معناگرفت -
با غصه شلاقم زدی احساس هم مردود شد
دربسترِ عریانیت هر شب شبیهِ زن شدم !
روح وُ تنم تسلیم بر وضعیت موجود شد
مَردانه جنگیدم ولی مُردم درون کوچه هات
دیوار هایت رنگی از خونی که بر دل بود شد
هرشب گلستانِ مرا انگار آتش می زنی
ایمان من قربانی افسانه ی نمرود شد !
تهران قدم هایم فقط سمت سیاهی می روند
راه رسیدن تا سحر از هر طرف مسدود شد
شعر از صنم نافع
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۷/۱۴ ساعت توسط م مهر
|