بهار رفته، خدا رفته، عشق من رفته
چقدر گریه کنم؟ آه! واقعا رفته

و بازعقربه ها مثل پتک می کوبند
تمام ثانیه های شما به زن رفته

خدا کند نرسم پس بخواب ساعتِ شوم
همیشه گریه نمودست تا ترن رفته!

و دختری که لباس سپید ... پوشیده
و مرد تا ابدالدّهر در کفن رفته

و زن که پرچم خود را به قلّه کوبیده
و مرد خسته، تا آخر لجن رفته

و چشم مرد به یک راه پوچ خیره شده
و زن که هر دفعه قبل آمدن رفته!

شعر از سید مهدی موسوی