ماییم و غم ِ  دفتر و منبر  که اضافی ست
ماییم و هزاران غم ِ دیگر  که اضافی ست

بعد از تو چه خاکی سر ِ میخانه بریزیم
بی ساقی و با این همه ساغر که اضافی ست

از خیل ِ پریشان پشیمانی ِ  این قوم
حر است فقط ، باقی ِ لشگر که اضافی ست

خاموش شو ای شمع که در خیمه ی خوبان
باید پی ِ  کارش برود هر که اضافی ست

در دار مکافات ، اضافات حرام است
شرمنده ام از داشتن ِ  سر  که اضافی ست

با آب کجا رفع شود تشنگی فهم
تفهیم ِ تو محتاج به یک درک اضافی ست ...

شعر از یاسر قنبرلو