سینه در سینه پر از خالی یک حس زلالم
جرعه ای بوسه بزن بر لب این جام سفالم

جرعه ای گریه بیاور که ترم سازد و سرمست
رحمی آور به ترک خنده ی خشکیده ی حالم!

بغض در بغض تو را منتظرم ای غزل اشک...
که به فر یـــــاد من آیی و بباری کــه ببـــالم

همچنان آینه هم صحبت آن چشم سیاهم
پـــرم از حرف ولی حیف کــــه حیرانم و لالم!

حلقه در حلقه پریشانی گیسوی تو نــــازم
که در او دایـــره در دایـــره در دور محــالم

از دو چشم تو غزل گفتن من فلسفه ای داشت
در غـــــزل فلسفه ی چشم تو در زیــر سوالم!

شعر از رضا شیبانی اصل