هزاران بار دل بردی ولی پس دادی از این دست
هزاران بار دل بردی ولی پس دادی از این دست
کسی جز تو ندارد هوش و استعدادی از این دست
لبت آبستن بوسه ست، بگشایش و دنیا را
به حیرت وا بدار از خلق رستم زادی* از این دست
فرو می ریزم از عشقت ، به پا می خیزم از شوقت
فقط حافظ به خود دیده خراب آبادی از این دست
گدا و شاه و سرباز و وزیر و صوفی و شاعر
هزاران کشته داری در حد افرادی از این دست
بدون عقد آغوشم حلالت ، شیر مادر وار
فقط در عشق پیدا می کنی دامادی از این دست
پریشان کرده باد دامنت گیسوی گیتی را
به ندرت می وزد در دار دنیا بادی از این دست
شعر از مرتضی خدایگان
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۷/۳۰ ساعت توسط م مهر
|