من آدم عشقم، نفسم عشق، سرم عشق
من آدم عشقم، نفسم عشق، سرم عشق
با تو بپرم چندی اگر، بال و پرم! عشق!
من آمدهام طی کنم این چند نفس را
در راه هواخواهی تو، راهبرم! عشق!
تا چلهنشینی به سکوتم بکشد؛ اشک
تا پیلۀ تنهایی خود را بدرم؛ عشق
من "مادۀ آمادۀ" او بودم و اکنون
آبستن شعر ترم از جفت نرم؛ عشق
اشک آمد و شد آینه بیگرد کدورت
میبینم از این چشم فقط دور و برم عشق
مرداب بماند، که من از قطره به دریا،
با توست اگر، میگذرم، میگذرم عشق!
دوران تو سر شد؟ بشود، من که نمردم
یک عمر فریبایم و نام دگرم عشق
شعر از فریبا یوسفی
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۹/۱۱ ساعت توسط م مهر
|