رایت حسن تو از مه برگذشت
رایت حسن تو از مه برگذشت
با من این جور تو از حد درگذشت
آتش هجر توام خوش خوش بسوخت
آب اندوه توام از سر گذشت
نگذرد بر هیچ کس از عاشقان
آنچ دوش از عشق بر چاکر گذشت
گریهی من شور در عالم فکند
نالهی من از فلک برتر گذشت
دوش باز آمد خیالت پیش من
حال من چون دید از من درگذشت
دیدهام در پای او گوهر فشاند
تا چو میبگذشت بر گوهر گذشت
درگذشت اشک من از یاقوت سرخ
گرچه در زردی رخم از زر گذشت
پایهی حسنت به هر شهری رسید
لشکر عشقت به هر کشور گذشت
شعر از انوری ابیوردی
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۷/۲۲ ساعت توسط م مهر
|