تا چند به غمخانهی حسرت بنشینم
تا چند به غمخانهی حسرت بنشینم
وقتست که با یار به عشرت بنشینم
بی طاقتیم در ره او میرود از حد
کو صبر که در گوشهی طاقت بنشینم
تا چند روم از پی او بند کنیدم
باشد که زمانی به فراغت بنشینم
داغ تو مرا شمع صفت سوخت کجایی
مگذار که با اشک ندامت بنشینم
پامال شدم چند چو وحشی به ره غم
از دست تو بر خاک مذلت بنشینم
شعر از وحشی بافقی
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۷/۲۱ ساعت توسط م مهر
|